به نامِ شهریور
"دست پاچه فرزندِ سال"
دست پاچه یِ بستنِ بارُ بنه یِ گــرما
دست پاچه یِ تمام شدن
مرزِ سبــزی تابستانُ و زردیِ خش خش وارِ پاییــز
به نامِ شهریور.
با عصر هایی کشدار و شب هایِ غم آلوده یِ رفتن
شهریوری که تویِ گوشِ تمامِ روزهایش
صدایِ زنگِ مدرسه ها پیچیده
و مثلِ طفلِ فراری از مکتب
دلش پیچ میخــورد و سرش تاب
به نامِ شهریور
که بادِپاییــزی تنِ رنجورش را میلرزاند و گرمایِ مردادی
هنوز تویِ رگ هایش جاریست
من میبوسمت شهـریورِ جان
که امیــد هایِ وصالم
تویِ چشمانِ پر اضطرابت پیداست
????شهریورتون عاشقانه????
درباره این سایت